دبیر جشنواره کاریکاتور هولوکاست: به ما برچسب نئونازی زدند
تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۵۴۷۶۹۴
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی حوزه هنری، دفتر سوم مدرسه ماه با عنوان « نقطهی پرگار» به روایت سیدمسعود شجاعی هنرمند کاریکاتوریست از مسیر پر پیچوخم کار فرهنگی اختصاص داشت. این مراسم شامگاه دوشنبه ۱۶ اسفند در حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد.
شجاعی طباطبایی در این نشست به بیان خاطرات و تجارب خود از چهار دهه فعالیت هنری خود پرداخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این هنرمند افزود: حدود سال ۶۰، من در پایگاه مقداد فعالیت میکردم. در آنجا به این نتیجه رسیدیم که برای اتفاقات آن زمان یعنی درگیری منافقان و جنگ، کاریکاتور و نقاشی زبان خوبی است. از آن زمان شروع به فعالیت کردم. طرحهای اولیه حدود دو سال طول کشید و ۲۲ نقاشی دیواری را روی دیوار هلیکوپترسازی روی خروجی فرودگاه مهرآباد نقاشی کردم که خیلی مورد توجه قرار گرفت. این نقاشیها تا زمان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ روی دیوار فرودگاه بود.
این کاریکاتوریست بیان کرد: خاطرم هست شبی که قرار بود طارقعزیز به ایران بیاید این نقاشیها را با رنگ روغنی پاک کردند. جالب است با رنگ روغن هم پاک کردند که بعد از آن برگشت نقاشیها، امکانپذیر نباشد. حتی نقاشیهایی را که ضداسرائیلی و ضداستکباری بود هم پاک کردند. این در حالی بود که همه مهمانان و خبرنگاران خارجی که به تهران میآمدند در مسیر خروج از فرودگاه، نقاشیها را میدیدند. در همان ایام آقای فتحالله جوادی که مدیر مجله اطلاعات هفتگی بود و همچنان مدیرمسئولی این نشریه را بهعهده دارد مرا دیدند و لطف کردند و صفحهای با عنوان «دیدگاه» در اختیار من قرار دادند که در آن کاریکاتورهای سیاسی و اجتماعی کار میکردیم.
وی ادامه داد: در آن زمان یعنی سال ۶۰ وارد کار حرفهای شدم؛ هم کار طراحی دیوارها و هم کاریکاتور در مطبوعات را با همدیگر شروع کردم. الان هم در حوزه نقاشی دیواری، اتفاقات خوبی میافتد مثلاً در میدان ولیعصر نقاشیهایی که سازمان اوج کار میکند خوبست. چهارراه مخبرالدوله ساختمان انتشارات امیرکبیر هم مکان بسیار خوبی است که چیزی شبیه دیوارنگاریهای ولیعصر داشته باشد که اگر آن را به کاریکاتور اختصاص بدهیم خوبست.
شجاعی گفت: من و دوستانم از نخستین هنرجویان دانشگاه هنرهای زیبا بعد از انقلاب فرهنگی بودیم. احساس کردیم که باید فعال شویم. برای همین نمایشگاهی را از کاریکاتور با محوریت هویت برگزار کردیم و کارهای بسیار خوبی صورت گرفت. بهتدریج با گروهی از بچههای کاریکاتور دانشگاه، اولین گروه کاریکاتور در ایران را بهعنوان «کاسنی» راه انداختم. کاسنی یک گیاه دارویی تلخ است اما مرهم خیلی از دردهاست. جالب است که قبلاز انقلاب، ما بیست کاریکاتور حرفهای داشتیم. اما در گروه کاسنی تعداد هنرمندان کاریکاتور از بیست نفر هم بیشتر بود.
او ادامه داد: ابتدای دهه ۷۰ بود که در روزنامه همشهری یک صفحه را به کاریکاتور اختصاص دادند که بچههای گروه کاسنی در آن حضور داشتند. اولین خانه کاریکاتور و سایت تخصصی کاریکاتور را در این گروه بنا نهادیم و اتفاقات خوبی رقم خورد.
* چگونگی راهاندازی «کیهان کاریکاتور»
شجاعی طباطبایی افزود: بعد از شکلگیری گروه کاسنی به حوزه هنری آمدیم و در اینجا این امکان برایمان فراهم شد که کتاب چاپ کنیم و نمایشگاه بزنیم. قرار بود در حوزه هنری، اولین نشریه تخصصی کاریکاتور را کار کنیم و در سال ۶۹، این درخواست را به وزارت ارشاد دادیم اما به دلیل مخالفتها، دو سال طول کشید. سال ۷۱ وقتی حوزه هنری از پیشنهاد ما استقبال نکرد، پیش آقای اصغری مدیرمسئول وقت کیهان رفتیم که ایشان پیشنهاد ما را پذیرفتند و حتی گفتند که کیهان کاریکاتور، باعث اعتبار کیهان میشود و این برای ما که جوان بودیم خیلی انگیزهبخش بود.
او ادامه داد: کیهان کاریکاتور میتوانست اولین نشریه تخصصی در دنیا بشود اما چون دو سال روند مجوز آن طول کشید نشریهای در آمریکا به اولین نشریه تخصصی کاریکاتور تبدیل شد. این نشریه دو سال بعد به دلیل مشکلات مالی که نتوانست در نظام سرمایهداری آمریکا فعالیت کند و تعطیل شد.
شجاعی طباطبایی عنوان کرد: ما در ماههای اول، دوازده هزار مشترک داشتیم. هرچند هزینه زیادی نداشتیم و بچهها حقالزحمهای چندانی نمیگرفتند. ضمن اینکه طرحی ریختیم که کاغذ نشریه را از کاغذهای ضایعاتی تامین کنیم.
وی افزود: من همیشه نگاه بینالمللی به هنر کاریکاتور و حضور در عرصههای مختلف و جشنوارهها داشتم. از همان اول هم که در گروه کاسنی با بچهها کار میکردیم نگاه بینالمللی داشتیم. خاطرم هست که اولین دوسالانه کاریکاتور را با پنجاه کشور برگزار کردیم. حتی زمانیکه به فرانسه رفته بودم اولین دغدغه من این بود که با کاریکاتوریستهای فرانسوی ارتباط بگیرم و این کار را هم کردم. در سفری که بههمراه مرحوم کفشچیانمقدم به فرانسه داشتم با «ژان پییر دکلوزو» مؤسس جریان کاریکاتور فرانسه و دنیا و سایر هنرمندان این رشته در اروپا آشنا شدم و سعی کردم یک شبکه ایجاد کنم.
این هنرمند اظهار کرد: حتی کاریکاتورهای اجتماعی من هم جنبه سیاسی دارد. آگاهیبخشی برای من مهم است.کاریکاتور و کارتون فقط برای خنده نیست بلکه باید تفکر پشت آن باشد. البته من معمولاً با بحث جشنواره کاریکاتور هولوکاست شناخته میشوم اما آثار فراوانی در حوزه اختلاس، آقازادهها و مفاسد اقتصادی دارم.
* جشنواره هولوکاست را مقابل جایزه «رانا لری» تأسیس کردیم
وی در ادامه به رنان لری «Ranan lurie»کاریکاتوریست صهیونیسم اشاره کرد و گفت: او از سال۱۹۴۸ بهصورت مستقیم در فعالیتهای نظامی حضور داشته و در قتلعام فلسطینیها در روز یوم النکبه در بهار ۱۹۴۸ نقش مستقیم داشت اما بعداً وارد فضای کارتون و کاریکاتور شد. ولی کیفیت کارهایش بسیار پایین است. جالب است که این شخصیت با چهرههایی مثل بن گوریون، آریل شارون و حسنیمبارک و سیاستمداران بدنام همواره همنشین بوده است. با این حال، سازمان ملل متحد یک جایزه کاریکاتور را به نام این کاریکاتوریست اسرائیلی برگزار میکند یعنی جایزه «رانا لری».
وی افزود: این جایزه سه هدف دارد؛ اسلامستیزی، ایران هراسی و دوستی با اسرائیل. این جایزه مقبولیت زیادی ندارد و سی ـ چهل کشور در آن شرکت میکنند اما در جشنواره کاریکاتور هولوکاست ما شاهد حضور هشتاد کشور بودیم. جشنواره هولوکاست را دو بار آن هم در اعتراض به توهین به پیامبر مهربانیها حضرت محمد (ص) برگزار کردیم. چون میخواستیم آزادی بیان در غرب را به چالش بکشیم و بگوییم آزادی غرب، متناقض و دوگانه است. از یک طرف، کوتاهترین تردید در هولوکاست با جریمه نقدی و حبس مساوی است اما از کنار دروغهای مستهجن در مورد پیامبران الهی عبور میکنند.
شجاعی با بیان اینکه بهترین جایزهای که دریافت کردم تقدیر رهبر معظم انقلاب بود؛ تشریح کرد: ما هیچگاه هولوکاست را مسخره یا طرد نمیکنیم. ایدهای است که اینموضوع را من و آقای حجتالاسلام زائری مطرح کردیم. بحث ما این بود که هم رژیم صهیونیستی را به چالش بکشیم و بگوییم که ما نگران هولوکاست یمن و غزه هم هستیم چرا شما هولوکاست را به جنگ جهانی دوم محدود میکنید؟ این یک دروغ و فریب است. از همان ابتدا در برگزاری این جشنواره، موانع داخلی و خارجی داشتیم و همواره به ما برچسب نئونازی یا ضدیهودی میزدند. حتی در داخل کشور هم عدهای در وزارتخارجه مانع کارمان میشدند.
در انتهای این مراسم که با ایام اعیاد شعبانیه و ولادت حضرت زینالعابدین علیهالسلام مصادف بود همکارانش و جمعی از علاقهمندان هنر نقاشی و کارتون و کاریکاتور سالروز تولد او را جشن گرفتند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: جشنواره کاریکاتور هولوکاست برچسب حوزه هنری نقاشی ها بچه ها دو سال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۵۴۷۶۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
منیژه، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
عصر ایران نوشت: حجه الاسلام سیداحمد علم الهدی که گویا دغدغهای مهمتر از حجاب ندارد، در خطبههای این هفته نیز بدان پرداخته و این بار گفته است: اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند:
منیژه منم، دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب.
این که اساساً استناد به منیژه در شاهنامه، چقدر با هدف ترویج حجاب و عفاف سازگار است را به شاهنامه شناسان وامی گذاریم (پی نوشت را ببینید) * ولی عجالتاً از آقای علم الهدی که در خطبههای نماز جمعه، اشارهای هم به تاریخ و فرهنگ و ادب ایران زمین کرده است تشکر میکنیم و در عین حال از ایشان پرسیم: ماجرای بهار ۱۳۹۰ میدان فردوسی مشهد یادتان است؟
خودتان را معذب نکنید، به خاطرتان میآوریم: آن سال، به مناسبت هزاره سرایش شاهنامه فردوسی - که شما نیز او را به درستی "حکیم" خواندید - مجموعه از نقاشیهای دیواری با موضوع شاهنامه به مساحت ۲۲۰۰ متر در میدان فردوسی مشهد رسم شد. خلق این اثر هنری حدود یک سال به طول انجامید ولی یک ماه بعد از رونمایی از آن، اداره حفاظت از املاک آستان قدس رضوی، شبانه تعدادی کارگر به محل فرستاد و کل اثر را تا صبح با رنگ سفید محو کردند و از بین بردند!
آقای علم الهدی!
این شاهنامهای که امروز شما بدان استناد میکنید تا ثابت کنید که حجاب یکی از مظاهر فرهنگی ایرانیان است، همان شاهنامهای است که روی نقاشی هایش در شهری که شما امام جمعه اش بوده اید، شبانه رنگ پاشیدند و شما هیچ نگفتید!
اگر آن روز، مانع از کار غیر فرهنگی محو نقاشیهای شاهنامه میشدید و لااقل به دوستان تان میگفتید که شاهنامه را حکیمی به نام فردوسی سروده و حتی در آن به حجاب نیز اشاره کرده است، امروز استنادتان به این اثر ملی برای ترویج حجاب، دلنشینتر بود.
جوانان هنرمند کشور، یک سال در گرما و سرما، عاشقانه کار کردند تا این اثر هنری را خلق کنند
ولی یک روز صبح، دیدند که عدهای شبانه روی هنرشان رنگ سفید پاشیده اند؛ به همین راحتی، به همین تلخی!
شما درست میگویید آقای علم الهدی! زنان ایرانی در طول تاریخ و حتی هزاران سال قبل از اسلام، به شهادت آثار و روایت مورخین، بانوانی نجیب بوده اند با تن پوشهایی از پاکدامنی. اما چرا شما و همفکران تان - فارغ از موضوع شاهنامه - همواره نسبت به تاریخ و تمدن ایران بی مهری میکنید و حتی گرامیداشت کوروش را برنمی تابید ولی نیاز که پیدا میکنید دست به دامن ایران باستان میشوید؟! چگونه حتی در شهری که شما امام جمعه اش هستید، دور میدان فردوسی، نقاشیهای شاهنامه هم تحمل نمیشود ولی صحبت از حجاب که میشود یادتان میافتد در همان شاهنامهای که روی نقاشی هایش رنگ پاشیده و محوش کرده اند، زنی به نام منیژه وجود دارد که آفتاب تنش را برهنه ندیده است؟!
میدان فردوسی مشهد بعد از نقاشی و بعد از محو کردن آن
بگذارید یک چیز را خیلی رک و صریح به شما بگوییم آقای علم الهدی: کسانی که کمر همت بستند به نابودی و نادیده انگاری تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی و حتی همین الان هم پدیدههای ایرانی مانند نوروز خار چشم شان است، اگر بیشتر از دشمنان دین، به ایمان مردم خیانت نکرده باشند، کمتر نکرده اند. تریبون دارهایی که سالها فرهنگ ایرانی را در برابر دین قرار دادند و دو راهی جعلی ایرانیت و اسلامیت را پیش روی مردم و خاصه جوانها گذاشتند، عامل بسیاری از دین گریزیهایی هستند که نتیجه اش را در خیابانها میبینند و بعد، از پلیسها میخواهند که محصول کارشان را دستگیر کنند!
راستی بد نیست یک نکته را هم با امام جمعه محترم مشهد در میان بگذاریم: اگر بانوان ایرانی در طول تاریخ هزاران ساله ایران، پوششهایی برازنده زنان عفیف داشتند و به قول شما با حجاب بودند، به خاطر حضور ماموران حکومتی بر سر کوی و برزنها برای تحمیل نوع خاصی از پوشش نبود؛ به خاطر "باورهای فرهنگی" شان بود که بعد از اسلام نیز "ایمان دینی" بدان افزوده شد.
بروید ببینید چه کسانی با تبر به جان فرهنگ اصیل ایرانی افتادند تا آن باورهای فرهنگی - که امروز بدانها نیازمندشده اید - به محاق برود؟ و باز بررسی کنید چه کسانی، دین را هزینه منافع خود کردند و به جان "ایمان دینی" مردم افتادند؛ احتمالاً شما نیز به این نتیجه خواهید رسید که ضاربان فرهنگ ایرانی و تخریب کنندگان دین مردم، نه دو دسته که دست بر قضا یک گروه اند!
پی نوشت:
* منیژه اساساً ایرانی نبود بلکه دختر افراسیاب یعنی دختر دشمن ایران بود و برای رسیدن به بیژن او را بی هوش کرد و، چون بیژن به هوش آمد، خود را در آغوش منیژه دید و باقی قضایا! عجیب است که از بین همه زنان تاریخ و افسانه ها، علم الهدی برای ترویج حجاب و عفاف به منیژه استناد کرده و او را فرهیخته هم نامیده است!